درخواست ویراستاری درخواست ترجمه دانلود پادکست دانلود دکلمه
  • دلنوشته های روزانه

    دلنوشته های روزانه

  • یک کتاب خوب بخوانیم

    یک کتاب خوب بخوانیم

  • انگیزشی، برفستان

    انگیزشی، برفستان

  • برفستان؛حکایات جالب و خواندنی(قسمت شانزدهم)

    برفستان؛حکایات جالب و خواندنی(قسمت شانزدهم)

  • برفستان؛دمی با شاعران(سعدی)قسمت شانزدهم

    برفستان؛دمی با شاعران(سعدی)قسمت شانزدهم

تبلیغات در سایت تبلیغات در سایت
برفستان؛عارفانه، مناجات؛قسمت پنجم

_برفستان_ عارفان

 

با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود نام تو را می توان سرود

 

بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍

با دست های روشن تو می توان گشود

" محمد رضا عبدالملکیان"

 

🌹❄❄❄🌹❄❄❄🌹❄❄❄🌹❄❄❄🌹

 

رسیده‌ام به خدایی که اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم‌ ها قیاسی نیست

 

خدا کسیست که باید به دیدنش برویم

خدا کسی که از آن سخت می‌ هراسی نیست

 

فقط به فکر خودت باش، ای دل عاشق

که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست

 

به عیب‌پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیر ناسپاسی نیست

 

دل از سیاست اهل ریا بکن، خود باش

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست

“فاضل نظری”

 

🌹❄❄❄🌹❄❄❄🌹❄❄❄🌹❄❄❄🌹

 

تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟

می‌کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم …!

"قیصر امین پور"

***

این نمکدان خدا جنس عجیبی دارد

هر چقدر می شکنیم باز نمک ها دارد …

“علی شهابی”

***

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛عارفانه.مناجات (قسمت چهارم)

*_برفستان_عارفانه*

 

الهی

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد نروم باز به جایی

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

 

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

پیش از اینها فكر می‌كردم خدا 

خانه ای دارد كنار ابرها 

مثل قصر پادشاه قصه ها 

خشتی از الماس خشتی از طلا 

پایه های برجش از عاج و بلور 

بر سر تختی نشسته با غرور 

ماه برق كوچكی از تاج او 

هر ستاره، پولكی از تاج او 

اطلس پیراهن او، آسمان 

نقش روی دامن او، كهكشان 

رعد وبرق شب، طنین خنده اش 

سیل و طوفان، نعره توفنده اش 

دكمه ی پیراهن او، آفتاب

برق تیغ خنجر او ماهتاب 

هیچ كس از جای او آگاه نیست

هیچ كس را در حضورش راه نیست 

 

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود 

از خدا در ذهنم این تصویر بود 

آن خدا بی رحم بود و خشمگین 

خانه اش در آسمان، دور از زمین 

بود، اما در میان ما نبود 

مهربان و ساده و زیبا نبود 

در دل او دوستی جایی نداشت 

مهربانی هیچ معنایی نداشت 

هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا 

از زمین، از آسمان، از ابرها 

زود می‌گفتند: این كار خداست 

پرس وجو از كار او كاری خطاست 

هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است 

آب اگر خوردی، عذابش آتش است 

تا ببندی چشم، كورت می‌كند 

تا شدی نزدیك، دورت می‌كند 

كج گشودی دست، سنگت می‌كند 

كج نهادی پای، لنگت می‌كند 

با همین قصه، دلم مشغول بود 

خوابهایم، خواب دیو و غول بود 

خواب می‌دیدم كه غرق آتشم 

در دهان اژدهای سركشم 

در دهان اژدهای خشمگین

  بر سرم باران گرز آتشین 

محو می‌شد نعره هایم، بی صدا 

در طنین خنده ی خشم خدا ... 

نیت من، در نماز و در دعا 

ترس بود و وحشت از خشم خدا 

هر چه می‌كردم، همه از ترس بود 

مثل از بر كردن یك درس بود 

مثل تمرین حساب و هندسه 

مثل تنبیه مدیر مدرسه 

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله 

سخت، مثل حل صدها مسئله 

مثل تكلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود 

... 

تا كه یك شب دست در دست پدر 

راه افتادم به قصد یك سفر

  در میان راه، در یك روستا 

خانه ای دیدم، خوب و آشنا 

زود پرسیدم: پدر، اینجا كجاست؟ 

گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست! 

گفت: اینجا می‌شود یك لحظه ماند 

گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند 

با وضویی، دست و رویی تازه كرد

 با دل خود، گفتگویی تازه كرد 

گفتمش، پس آن خدای خشمگین 

خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟ 

گفت : آری، خانه او بی ریاست

 فرشهایش از گلیم و بوریاست 

مهربان و ساده و بی كینه است 

مثل نوری در دل آیینه است 

عادت او نیست خشم و دشمنی 

نام او نور و نشانش روشنی 

خشم، نامی ‌از نشانی های اوست 

حالتی از مهربانی های اوست 

قهر او از آشتی، شیرین تر است 

مثل قهر مهربان مادر است 

دوستی را دوست، معنی می‌دهد 

قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می‌دهد 

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست 

قهری او هم نشان دوستی است...

  ... 

تازه فهمیدم خدایم، این خداست 

این خدای مهربان و آشناست 

دوستی، از من به من نزدیك تر 

از رگ گردن به من نزدیك تر 

آن خدای پیش از این را باد برد

نام او را هم دلم از یاد برد 

آن خدا مثل خیال و خواب بود 

چون حبابی، نقش روی آب بود 

می‌توانم بعد از این، با این خدا 

دوست باشم، دوست، پاك و بی ریا 

می‌توان با این خدا پرواز كرد

سفره ی دل را برایش باز كرد 

می‌توان درباره ی گل حرف زد 

صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد 

چكه چكه مثل باران راز گفت 

با دو قطره، صد هزاران راز گفت 

می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد 

مثل یاران قدیمی‌ حرف زد 

می‌توان تصنیفی از پرواز خواند 

با الفبای سكوت آواز خواند 

می‌توان مثل علفها حرف زد 

با زبانی بی الفبا حرف زد 

می‌توان درباره ی هر چیز گفت 

می‌توان شعری خیال انگیز گفت 

مثل این شعر روان و آشنا: 

پیش از اینها فكر می‌كردم خدا

 

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

خداوندا.....

من از پیچیده گی ها سخت بیزارم ؛

تو با من ساده می گویی و من هم ساده می گویم :

" خـدایــا دوسـتـت دارم "

 

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛عارفانه.مناجات (قسمت سوم)

🌸💞❄🌸💞❄_برفستان_🌸💞❄🌸💞❄

 

خدای مهربانم

دلم را به تو میسپارم  

تا از عمق جانم بزدایی هر چه حائل است بین من و خودت 

هر چه مرا دور میکند ز تو؛  

همه آنچه از منیت و نواقصم در من است را از من بگیر،

و ببخشای بر من از عشق و الطاف بی پایان خودت، چنان همیشه که بخشیده ایی 

مرا رها ساز از بند هر چه غیر خوبی و نیکی در وجودم هست 

و پر کن خالی درونم را با عشق ناب الهی خود که جز این نتوانم نیک بمانم و مهر بیفشانم  

مهربانا

هزاران شکر که در کنارمان هستی

و قرار و آرام دلهای بیقرارمان

جز تو چه جوییم و جز تو که را خوانیم

که همه تویی و جز تو همه هیچ.

خداوندا…

لحظاتمان را قرین رحمت و مهربانی ات بفرما

و ما را در ادامه راهمان تنها مگذار که یک لحظه بی تو ویرانی دنیاییست.....

 

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

 

من بغیر از تو نه‌بینم درجهان

قادرا پروردگارا جاودان

 

من ترا دانم ترا دانم ترا

حق ترا کی غیر باشد ای خدا

 

چون به جز تو نیست در هر دو جهان

لاجرم غیری نباشد در میان

 

اولین و آخرین و ای احد

ظاهرین و باطنین و بی عدد

 

این جهان و آن جهان و در نهان

آشکارا در نهان و در عیان

 

هم عیان و هم نهان پیدا توئی

هم درون گنبد خضرا توئی

 

در ازل بودی و باشی همچنان

تا ابد هستی و باشی جاودان...

 

عالمان در علم او درمانده‌اند

عارفان از عرف او وامانده‌اند

 

عاشقان از عشق او حیران شدند

هر دم از نوعی دگر بی‌جان شدند

عطار

 

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

 

خدایا بیا پشت آن پنجره که وا میشود رو به سوی دلم

بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم

خدایا کمک کن که پروانه ی شعر من جان بگیرد

کمی هم به فکر دلم باش ، مبادا بمیرد

خدایا دلم را که هر شب نفس می کشد در هوایت

اگرچه شکسته، شبی می فرستم برایت

 

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

 

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛عارفانه.مناجات (قسمت دوم)

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟

می‌کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم …!

“قیصر امین‌ پور

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

چه هوایی … چه طلوعی!

جانم …

باید امروز حواسم باشد

که اگر قاصدکی را دیدم

آرزوهایم را

بدهم تا برساند به خدا …!

به خدایی که خودم می‌دانم!

نه خدایی که برایم از خشم

نه خدایی که برایم از قهر

نه خدایی که برایم ز غضب

ساخته‌اند!

به خدایی که خودم می‌دانم!

به خدایی که دلش پروانه‌ ست …

و به مرغان مهاجر

هر سال راه را می‌گوید !

و به باران گفته ست

باغ‌ها تشنه شدند …!

و حواسش حتی

به دل نازک شب بو هم هست!

که مبادا که ترک بردارد …!

به خدایی که خودم می‌دانم

چه خدایی … جانم …!

“سهراب سپهری”

 

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند

که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت

به رقص درآیی

قصه عشق،

انسان بودن ماست

اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست

سرت را بالا بگیر و لبخند بزن

”فهمیدن” کار هر آدمی نیست…

“احمد شاملو”

 

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

برفستان،عارفانه،خدا

 

ﮔﺮ ﮔﻨﺎﻫﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭﺳﺖ ﺭﺣﻤﺖ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ

ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺳﺨﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺑﺒﺨﺶ

 

ﭼﻮﻥ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﺪﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﺎﺩﺍﻧﺎﻥ ﺗﻮﯾﯽ

ﺑﺮ ﻣﻦ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺑﺒﺨﺶ

 

ﻣﺎﯾﻪﺩﺍﺭﺍﻥ ﻧﻘﺪ ﺭﻭﺯ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺯﺁﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ

ﺑﯽ ﺯﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺑﺒﺨﺶ

“اوحدی مراغه ای”

 

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

 

ای آن که طلب کار خدایی، به خود آ

از خود بطلب، کز تو خدا نیست جدا

 

اول به خود آ چون به خود آیی به خدا

اقرار بیاری به خداییّ خدا

“شاه نعمت الله ولی”

 

🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸❄❄❄🌸

*_برفستان_*

 

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛عارفانه.مناجات؛قسمت اول

🌸🌸🌸🌸🌸❄❄❄❄🌸🌸🌸🌸🌸

 

"خدا "

آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا،

زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را،

یکی همچون نسیم دشت میگوید:

کنارت هستم ای تنها.......

.

.

.

.

🌸🌸🌸🌸🌸❄❄❄❄🌸🌸🌸🌸🌸

 

یا رب نظری بر من سرگردان کن

لطفی به من دلشده حیران کن

 

با من مکن آنچه من سزای آنم

آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن

ابوسعید ابوالخیر🍂

 

🌸🌸🌸🌸🌸❄❄❄❄🌸🌸🌸🌸🌸

 

ای جان جان جانم تو جان جان جانی

بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی

 

پی می‌برد به چیزی جانم ولی نه چیزی

تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی

 

بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت

اکنون نگاه کردم تو خود همه جهانی

 

گنج نهانی اما چندین طلسم داری

هرگز کسی ندانست گنجی بدین نهانی

 

نی نی که عقل و جانم حیران شدند و واله

تا چون نهفته ماند چیزی بدین عیانی

 

چیزی که از رگ من خون می‌چکید کردم

فانی شدم کنون من باقی دگر تو دانی

 

کردم محاسن خود دستار خوان راهت

تا بو که از ره خود گردی برو فشانی

 

در چار میخ دنیا مضطر بمانده‌ام من

گر وارهانی از خود دانم که می‌توانی

 

عطار بی نشان شد از خویشتن بکلی

بویی فرست او را از کنه بی نشانی

عطار🍂

 

🌸🌸🌸🌸🌸❄❄❄❄🌸🌸🌸🌸🌸

 

آرامش

نه عاشق بودن است

نه گرفتن دستی که عاشقش هستی.

نه حرف های عاشقانه و نه قربان صدقه های چند ثانیه ای

...آرامش ...

...حضور خداست...

وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکند

وقتی ناگفته‌هایت را بی آنکه بگویی، می‌فهمد

وقتی نیازی نیست برای بودنش التماس کنی

غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری

آرامش یعنی همین

تو بی هیچ قید و شرط خدا را داری...💕

 

🌸🌸🌸🌸🌸❄❄❄❄🌸🌸🌸🌸🌸

 

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

 

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

 

با صد هزار جلوه برون آمدی که من

با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

 

بالای خود در این چشم من ببین

تا باخبر ز عالم بالا کنم تو را

فروغی بسطامی🍂

 

🌸🌸🌸🌸🌸❄❄❄❄🌸🌸🌸🌸🌸

 

یا ابا صالح المهدی

 

مناجات با امام زمان(عج)

*_برفستان_*

توضیحات بیشتر / دانلود