درخواست ویراستاری درخواست ترجمه دانلود پادکست دانلود دکلمه
  • برفستان

    برفستان

  • دلنوشته های روزانه

    دلنوشته های روزانه

  • یک کتاب خوب بخوانیم

    یک کتاب خوب بخوانیم

  • انگیزشی، برفستان

    انگیزشی، برفستان

  • برفستان؛حکایات جالب و خواندنی(قسمت شانزدهم)

    برفستان؛حکایات جالب و خواندنی(قسمت شانزدهم)

تبلیغات در سایت تبلیغات در سایت
برفستان؛دمی با شاعران(سعدی)قسمت ششم

_برفستان_غزل چهارم:

 

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

 

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

 

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

 

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی یار سروبالا را

 

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش

مجال نطق نماند زبان گویا را

 

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد

خطا بود که نبینند روی زیبا را

 

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت

چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

 

کسی ملامت وامق کند به نادانی

حبیب من که ندیدست روی عذرا را

 

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

 

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

 

هنوز با همه دردم امید درمانست

که آخری بود آخر شبان یلدا را

 

معنی غزل:

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛دمی با شاعران (سعدی) قسمت پنجم

_برفستان_ غزل سوم سعدی:

 

روی تو خوش می‌نماید آینه ما

کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا

 

چون می روشن در آبگینه صافی

خوی جمیل از جمال روی تو پیدا

 

هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت

از تو نباشد به هیچ روی شکیبا

 

صید بیابان سر از کمند بپیچد

ما همه پیچیده در کمند تو عمدا

 

طایر مسکین که مهر بست به جایی

گر بکشندش نمی‌رود به دگر جا

 

غیرتم آید شکایت از تو به هر کس

درد احبا نمی‌برم به اطبا

 

برخی جانت شوم که شمع افق را

پیش بمیرد چراغدان ثریا

 

گر تو شکرخنده آستین نفشانی

هر مگسی طوطیی شوند شکرخا

 

لعبت شیرین اگر ترش ننشیند

مدعیانش طمع کنند به حلوا

 

مرد تماشای باغ حسن تو سعدیست

دست فرومایگان برند به یغما

 

* * * * *

 

معنی و شرح غزل:

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛دمی با شاعران (سعدی)عشق؛ قسمت چهارم

_برفستان_ عشق سعدی:

یکی از بزرگترین شاعران این مرز و بوم و میراث فرهنگ و ادب پارسی شیخ بزرگ شیراز سعدی زیبا سخن است که به جرات می توان گفت که عاشقانه هایی که در وصف عشق و معشوق به زبان آورده است در ادبیات ایران و جهان بی همتاست. مردی حکیم، جهان‌دیده، دانا، خردمند، زبان‌آور، طنزپرداز و شوخ، بی‌پروا و زیبایی‌پرست که زبانی به غایت فصیح و بلیغ دارد و می‌توان گفت قله زبان فارسی در چنگ فتح اوست. او سخن می گوید و بسیار زیبا و دلنشین هم می گوید. زبان او زبانی راحت و بیان او بیانی شیوا و خاص است. با نگاهی به عاشقانه های ادبیات جهان به خوبی می توان دریافت که کسی تا به حال به زیبایی سعدی در وصف معشوق سخن بر زبان نرانده است.

یکی از مفاهیم اساسی کلام سعدی، عشق است. او درباره عشق و عاشقی سخن بسیار دارد و علاوه بر تقریباً همه غزلیات خود که لبریز از معنای عشق است، در گلستان و بوستان هم مفصل و پردامنه به عشق پرداخته است. عشق سعدی بر خلاف عشق بسیاری از شاعران و عارفان ایران‌زمین، عشق اهورایی عرفانی آسمانی دست‌نیافتنی نیست، عشقی زمینی است. این همان عشقی است که امروزه روز و در تمام دوران ها هم اتفاق می افتد. این عشق همان اتفاق معمول بین هر مرد و زن است و دقیقا به همبن خاطر است که با گذشت قرن ها کلام و غزلیات عاشقانه او تا به این حد به دل می نشینند و هیچگاه کهنه نمی شوند. سعدی مرد زندگی روزمره است و از عشق روزهای زندگی حرف می‌زند.

بزرگ‌ترین آموزه‌ی سعدی برای دنیای امروز هم عشق است. ما به چنان عشقی که او بازگو می‌کند، سخت نیازمندیم. عشقی که از نگاه سعدی مطرح می‌شود دلیل خلقت و اساس هستی است. این عشق، دیده‌ی ما را سیر و جان ما را سیراب می‌‌کند و چشم زیبایی‌بین به ما می‌دهد و باعث می‌شود که همه هستی را دوست داشته باشیم.»

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛دمی با شاعران(سعدی)قسمت سوم

*_برفستان_*سعدی

ای نفس خرم باد صبا

از بر یار آمده‌ای مرحبا

 

قافله شب چه شنیدی ز صبح

مرغ سلیمان چه خبر از سبا

 

بر سر خشمست هنوز آن حریف

یا سخنی می‌رود اندر رضا

 

از در صلح آمده‌ای یا خلاف

با قدم خوف روم یا رجا

 

بار دگر گر به سر کوی دوست

بگذری ای پیک نسیم صبا

 

گو رمقی بیش نماند از ضعیف

چند کند صورت بی‌جان بقا

 

آن همه دلداری و پیمان و عهد

نیک نکردی که نکردی وفا

 

لیکن اگر دور وصالی بود

صلح فراموش کند ماجرا

 

تا به گریبان نرسد دست مرگ

دست ز دامن نکنیمت رها

 

دوست نباشد به حقیقت که او

دوست فراموش کند در بلا

 

خستگی اندر طلبت راحتست

درد کشیدن به امید دوا

 

سر نتوانم که برآرم چو چنگ

ور چو دفم پوست بدرد قفا

 

هر سحر از عشق دمی می‌زنم

روز دگر می‌شنوم برملا

 

قصه دردم همه عالم گرفت

در که نگیرد نفس آشنا

 

گر برسد ناله سعدی به کوه

کوه بنالد به زبان صدا

 

معنی غزل:

توضیحات بیشتر / دانلود
برفستان؛دمی با شاعران(سعدی)قسمت دوم

اول دفتر به نام ایزد دانا/ صانع پروردگار حی توانا

 

اکبر و اعظم خدای عالم و آدم/ صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

 

از در بخشندگی و بنده نوازی/ مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا

 

قسمت خود می‌خورند منعم و درویش/ روزی خود می‌برند پشه و عنقا

 

حاجت موری به علم غیب بداند/ در بن چاهی به زیر صخره صما

 

جانور از نطفه می‌کند شکر از نی/ برگ‌تر از چوب خشک و چشمه ز خارا

 

شربت نوش آفرید از مگس نحل/ نخل تناور کند ز دانه خرما

 

از همگان بی‌نیاز و بر همه مشفق/ از همه عالم نهان و بر همه پیدا

 

پرتو نور سرادقات جلالش/ از عظمت ماورای فکرت دانا

 

خود نه زبان در دهان عارف مدهوش/ حمد و ثنا می‌کند که موی بر اعضا

 

هر که نداند سپاس نعمت امروز/ حیف خورد بر نصیب رحمت فردا

 

بارخدایا مهیمنی و مدبر/ وز همه عیبی مقدسی و مبرا

 

ما نتوانیم حق حمد تو گفتن/ با همه کروبیان عالم بالا

 

سعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت/ ور نه کمال تو وهم کی رسد آن جا

 

****_برفستان_****

معنی و شرح مختصر شعر:

توضیحات بیشتر / دانلود