_برفستان_فریدون مشیری
نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
***
شنیدم مصرعی شیوا , که شیرین بود مضمونش!
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش!
غم عشق تو را نازم، چنان در سینه رخت افکند؛
که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش
***
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !