_برفستان_عارفان
در هر تپش قلبم حضور معبودی ست که
بی منت برایم خدایی می کند....
بی منت می بخشد...
و بی منت عطا می کند...
ای همه هستی...
ای همه شکوه...
ای همه آرامش....
امواج متلاطم درونم را ساحلی نیست جز یادت....
و غوغای روح بی پناهم را پناهی نیست
جز حضورت,,,
وجودم را با ذکر نامت آذین می بندم ...
و جانم را با یادت متبرک می کنم ...
و عاشقانه تمنایت می کنم....
***
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت
خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم
با خود فکر کرد و فکر کرد
اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم
خداوند به او داد
اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم
خداوند به او داد
اگر ... اگر ...
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود
از خدا پرسید حالا همه چیز دارم
اما باز هم خوشبختی را نیافتم
خداوند گفت باز هم بخواه
گفت چه بخواهم هر آنچه را که هست دارم
گفت بخواه که دوست بداری
بخواه که دیگران را کمک کنی
بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی
و او دوست داشت و کمک کرد
و دید لبخندی که بر لبها می نشیند
و نگاه های سرشار از سپاس
به او لذت می بخشد
رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست
در نگاه و لبخند دیگران
***
خداوندا . . .
مرا از " مَـــن " رَهــــا کن که هیچکس
به اندازه ی " مَـــن " مرا اذیـتــــــــ نکرد
***
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
توسط مونا تاریخ 1397/10/21 ساعت 18:06
وب سایت کاربرممنونم
حتما هر روز به سایتتون سر میزنم